دربارهی
لحظهی تحویل سال ایرانی:ـ
تحویل
سال، لحظهی عبور زمین (در
مدار گردشش به دور خورشید) از
نقطهی اعتدال بهاریست. اما
نقطهی اعتدال بهاری چیست؟
این معیار نجومی را، میتوان
از چشماندازی بسیار دور و
ورای زمین، با نگاهی به مدار
گردش زمین به دور خورشید، با
دیدی علمی و امروزی توضیح
داد. اما ترجیح میدهم که به
جای این نگاه ناآشنا و
بدفهم، این پدیده را از دید
همان مردمی که بر این سرزمین
میزیستند، بیان کنم. از دید
آریانیانی که به کشت و کار
مشغول بودند و برای تغییر
فصول که در روند زندگیشان
تاثیر داشت، تقویمی ابداع
کردند و با سادهترین و
ابتداییترین ابزار در
دستشان، دقیقترین محاسبات را
انجام دادند.
از نگاه نیاکانمان بر این
خاک، آسمان، گنبدی ستارهنشان
بود که بر بالای زمین حول
محوری میچرخید. گردش آن را
با ستارهها در شب درک
میکردند. گنبد آسمان حول
محوری میچرخید که نشانهاش
ستارهی جَدی در صورت فلکی
خرس کوچک بود و جهت شمال را
نشان میداد (همان ستارهای
که امروز به عنوان ستارهی
قطبی میشناسیم). در روز نیز،
خورشیدی که در نورش ستارهها
گم میشدند در آسمان گردش
میکرد. خورشید هر روز از افق
شرق طلوع و در افق غرب پنهان
میشد تا بقیهی گردشش را آن
سوی افق انجام دهد. همان
مردمان، طی سالها دریافته
بودند که خورشید به غیر از
این سفر هرروزه، حرکتی آهسته
و آرام نیز نسبت به گنبد
آسمان دارد. اگر آسمان را
کرهای فرض بگیریم و آن را دو
نیمه کنیم، نیمکرهی بالایی
آن و همچنین بخشی از نیمکرهی
پایینی یا جنوبی آن،همواره در
دید آن مردم قرار داشت و
دارد. بر این کره میتوان خط
استوایی فرض کرد که آن را دو
نیمه میکند. خورشید در سفری
یکساله، جدا از حرکت
روزانهاش همراه با گنبد
آسمان، مکانش نسبت به ستارگان
تغییر میکند و هر ماه در یکی
از صورتهای فلکی
منطقهالبروج (دوازده برج)
منزل میکند و همچنین روز به
روز مکانش نسبت به استوای
آسمان نیز تغییر میکند. در
اول زمستان، در پایینترین
مکان در آسمان قرار دارد،
آنگاه آرام آرام از
پایینترین مکان نسبت به
استوای آسمان، حرکت میکند،
از استوا میگذرد و در
تابستان، به بالاترین نقطهاش
میرسد و سپس، در سفری شش
ماهه، دوباره پایین میآید.
در زمستان، خورشید از افق
جنوب شرقی طلوع میکند، کمانی
کوتاه را در آسمان طی میکند
و در افق جنوب غربی، غروب
میکند. روزها کوتاهند و
شبها بلند. این کمانِ حرکت
زمستانی، پایینتر از خط
استوای سماوی قرار دارد. در
تابستان، خورشید بر کمانی
بلند (بالاتر از استوای
آسمان) حرکت میکند، به
بالاترین نقطهاش در آسمان
میرسد تا بلندترین روزها را
بسازد. در بهار و پاییز این
کمان یا این صفحهی گردش،
نزدیک استوای آسمان است.
نقطهی اعتدال بهاری،
مکانیست که خورشید در گذر
سالیانهاش طی زمستان تا
تابستان (و در آغاز بهار)
دقیقا بر استوای آسمان قرار
میگیرد، آن را قطع میکند و
به سمت شمال میرود. اکنون
متوجه شدهاید که خورشید در
هر سال، یک بار دیگر نیز،
باید از استوای آسمان بگذرد،
زمانی که در پایان تابستان
به سمت پایین استوای سماوی
سفر میکند و از نقطهای
میگذرد به نام نقطهی اعتدال
پاییزی. دو نقطهی دیگر، یعنی
بالاترین و پایینترین مکان
خورشید نسبت به استوای آسمان،
به ترتیب نقاط انقلاب
تابستانی (در اول تیرماه،
بلندترین روز) و انقلاب
زمستانی (در آخر پاییز،
بلندترین شب، شب یلدا) است.
همهی این پدیدهها را
میتوان با دید مردم امروز که
میدانند زمین به دور خورشید
میگردد و نه خورشید به دور
آن، این گونه توضیح داد که
محل تلاقی صفحهی استوای زمین
(که از خورشید گذشته) با مدار
گردش زمین به دور خورشید،
نقطهی اعتدال بهار و پاییز
است. یا به زبانی دیگر محل
تلاقی منطقهالبروج (خانهی
هر ماههی خورشید در آسمان)
با استوای سماوی. وجود این
پدیده به خاطر انحراف محور
زمین نسبت به مدار گردشش به
دور خورشید است که همین،
تغییر فصول را باعث میشود.
هرچند به موضوع ربطی ندارد و
این متن هم بیش از آن چه
انتظار داشتم طولانی شد، بد
نیست این را هم بدانید: اگر
آن سه صفحهی فرضی گردش
خورشید در آسمان را که از
نقاط اعتدالی و انقلاب
میگذرد در نظر بگیریم،
میبینیم که برای اهالی
نیمکرهی شمالی مثل سرزمین
خودمان، این صفحات دایرهای،
افق را با زاویه قطع میکنند
و در تابستان کمانی بلند و در
زمستان کمانی کوتاه در آسمان
میسازند که کوتاهی و بلندی
روزها را در فصول پدید
میآورند. هر چه بر نیمکرهی
شمالی زمین به سمت جنوب (به
سمت استوای زمین) برویم، این
زاویه بازتر میشود تا جایی
که در استوا، این صفحات بر
افق عمود میشوند و طول شب و
روز در تمام سال برابر! و هر
چه بالاتر برویم، این زاویه
تندتر و اختلاف شب و روز
بیشتر شده تا جایی که در برخی
شهرهای مدارهای بالای زمین
(مثل شهرهای شمال کشورهای
اسکاندیناوی) خورشید در
ابتدای تابستان بر صفحهای
گردش میکند که افق را قطع
نکرده و روزهایی بدون غروب
میسازد (پدیدهی خورشید
نیمهشب) و در نقطهی مقابل
در زمستان شبهایی به وجود
میآید بیاتنها، بی حضور
خورشید. اگر باز هم بالاتر
برویم و در قطب ساکن شویم،
خورشیدی میبینیم که نیمی از
سال بر بالای افق (در روزهایی
بیپایان) میچرخد و نیمی
دیگر، پنهان آن سوی افق (با
شبهایی سرد و بیانتها). در
شروع بهار و پاییز خورشید بر
لبهی افق میرقصد!
تعیین نقطهی اعتدال و لحظهی
تحویل سال کار پیچیدهایست.
از آنجایی که انحراف محور
زمین، سرعت گردش زمین به دور
خود و خورشید و همچنین طول
مدار زمین به دور خورشید، هر
سال به اندازهای جزئی در حال
تغییر است، با در نظر گرفتن
هر کدام از این متغیرها و
میزان دقت آنها در محاسبات،
منجمان برای تحویل سال،
لحظههایی به دست میآورند که
با یکدیگر، چند ثانیه متفاوت
است. در ایران، از بین این
محاسبات، آنچه موسسهی
ژئوفیزیک انجام میدهد، به
طور رسمی پذیرفته شده است.
شاید برای مردم امروز (که به
خیال خود دقیقند اما در واقع
عجول) این همه دقت معنایی
داشته باشد. مردمانی که آغاز
سال نو برایشان جز جامهی نو
بر تن کردن و خانهتکانی
مفهومی ندارد و سالهاست
فراموش کردهاند که دلهایشان
را نیز نو کنند و بتکانند.
اما برای نیاکانمان که با
طبیعت هماهنگ بودند و همچون
طبیعت که آرام و صبور و
دقیقتر از هر موجودی، جامه
عوض میکند و دوباره متولد
میشود، نو میشدند، این چند
ثانیه پس و پیش (هرچند به
دقتی باورنکرنی محاسبه
میکردند) اهمیتی نداشت. آنها
رسم شکیبای طبیعت، رسم سبز و
نو شدن را بهتر از ما
میدانستند. آنها از تحویل و
تحول آگاهتر بودند.
ای
دگرگونکنندهی دلها و
دیدهها
ای گردانندهی شبها و روزها
ای تحویلگردان سالها و
حالها
حال ما به حالی نیک بگردان
نوشته: علی
ح.ـ